loading...

مژده باقری بازیگری و کارگردانی سینما

بازدید : 388
جمعه 15 آبان 1399 زمان : 1:38

‌من ضعیف بودم
در مقابل، خطاهایت،بی لطفی‌هایت
ساده بودم
در مقابل سردی‌هایت همه اینها را دیدم و
سکوت کردم،در خلوتم بغض کردم،واژه به واژه شعر غم شدم و بغضهایم را باریدم، ولی باز بخشیدمت...
نه بخاطر ضعیف بودنم
نه بخاطر ساده بودنم،،نه،،،،
فقط بخاطر اینکه همه‌ام بودی
عاشقت بودم
بخاطر اینکه دوستت داشتم
بی تو بودن را بلد نبودم
ولی وقتی به پشت سرم نگاه میکنم میبینم......
تنها بازیچه‌ات بودم
و به یاد این جمله می‌افتم
آدمها بازی کردن را دوست دارند
این توووووو هستی که انتخاب میکنی
هم‌بازی‌شان باشی
یا اسباب بازی‌شان
من اسباب بازی‌ات بودم
ولی دیگر نه
نمیخواهم باشم.....
نمیخواهم بمانم....


تا برم بیام کتابم رو بر می داره
بازدید : 220
چهارشنبه 13 آبان 1399 زمان : 12:37

من حسادت می‌کنم؛
به خودم،
به خودم در یک سال قبل، که همه جا می‌رفت، همه چیز می‌خورد، همه چیز می‌نوشید و همه‌ کار می‌کرد و از هیچ‌چیزی نمی‌ترسید! از کافه‌های جنوب تا شمال شهر گرفته تا رستوران‌ها و حتی ساندویچی‌های کنار خیابان، از باشگاه‌های بدنسازی گرفته تا پارک‌های شلوغ، از کتابفروشی‌ها تا عمده‌فروشی‌های پر از آدم... منِ یک سال قبل چقدر خوشبخت بوده و فارغ! چقدر بی‌خیال! چقدر آسوده! چقدر راحت و بدون هیچ تمهیدی از خانه خارج می‌شده، هندزفری به گوش و لبخند به لب از کنار آدم‌ها عبور می‌کرده، از بوییدن گل‌های کنار خیابان نمی‌ترسیده، با آدم‌ها از نزدیک و بدون ماسک حرف می‌زده، می‌خندیده و با دست‌های نشُسته خوراکی می‌خورده و از دست زدن به سلفون‌ خوراکی‌های بیرون مغازه‌ها هراسی نداشته.
من حسودی‌ام می‌شود به تمام کارهایی که در یک سال قبل، بدون هیچ اضطراب و هراسی می‌کردم، به تمام چیزهایی که می‌خوردم، جاهایی که می‌رفتم، آدم‌هایی که ملاقات می‌کردم و عزیزانی که در آغوش می‌کشیدم.
به تمام آرامشی که داشتم...
که حالا به بدیهی‌ترین نیازهای روزمره‌ی یک انسان، غبطه می‌خورم، به سفر، به تفریح، به بی‌دغدغه کنار آدم‌ها نشستن و چای نوشیدن، به آغوش...
که باید قدردان هرروز و هرثانیه‌ی این زندگی بود،
که هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کند فردا می‌تواند چقدر خوب یا بدتر از امروز باشد،
که هیچ‌کس از کارهای دنیا سر در نمی‌آورد.

آری... من حسادت می‌کنم به خودم،
به خودم در یک سال قبل...


🥀

وزارت دفاع ملی: ترکیه به حمایت از آذربایجان ادامه خواهد داد
بازدید : 235
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 23:39

من‌ کسی رو به خاطر نبودنش سرزنش نمی‌کنم، اما خودم رو به خاطر دل‌ بستنم نمی‌بخشم. نمی‌بخشم چون نمی‌خوام فراموش کنم. فراموش نمی‌کنم چون چیزی درون من کشته شده. ما حرف‌های زیادی برای هم داشتیم با بغض‌های مشترک. تو همه‌ی تلاشت رو برای وابسته‌ کردن من به خودت انجام دادی، اما من همه‌ی سعیم رو برای این‌که بهت دل‌بسته نشم انجام ندادم. من مقاومت نکردم چون می‌خواستم توی دنیات باشم. دل‌بستم چون این ماجراجویی رو باهات دوست داشتم. قلب تسخیر شده، مثل قله‌ی فتح شده‌ست. تو روح من رو به دست آورده بودی. پس طبیعی بود برای ادامه دادن دیگه انگیزه نداشته باشی. من اگه برگردم به عقب بازم همین مسیر رو میام. اما بازم خودم رو نمی‌بخشم. وقتی می‌دونم اعتمادبه‌نفسم، ته قصه از بین می‌ره.


🥀🥀

اطلاعیه پخش زنده جلسه آشنایی با سیره پیامبر (ص)
برچسب ها سرزنش نمیکنم ,
بازدید : 438
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 23:39

اجازه میدهی آرزویت کنم؟
من از خیرِ در آغوش گرفتنت گذشتم... بگذار دلخوشِ رویاهایم باشم بگذار همه بگویند "بیچاره دیوانه شده"
من کاری با این حرف‌ها ندارم فقط میخواهم صبح‌ها زودتر از تو بیدار شوم موهایت را شانه کنم دکمه‌های پیراهنت را ببندم دستم را روی صورتت بکشم.. وای دستم را رویِ صورتت بکشم... یعنی تا این حد اجازه دارم در رویاهایم نزدیکت شوم؟
من اصلا از تو توقعِ محبت هم ندارم میدانی دوست داشتنِ تو نیازِ من است مثلِ نیازِ ماهی به آب من بدون دوست داشتنت میمیرم در این خشکیِ مطلق ... اصلا من برایِ شعرهایم به تو نیاز دارم . باید هر موقع که کم می‌آورم لب‌هایت را زیر و رو کنم شعر‌هایِ زیادی است لا به لای ِ صورتیِ شیرینش..
چشم‌هایت، چشم‌هایت که اصلا زندگی است نباید شعرش کرد باید کشید و از دور نگاه کرد و مست شد..
حالا اجازه دارم آرزویت کنم ؟ آرزو که بر جوانان عیب نیست، هست؟

اطلاعیه پخش زنده جلسه آشنایی با سیره پیامبر (ص)
بازدید : 409
يکشنبه 10 آبان 1399 زمان : 12:39

میدانم که دوستش دارید . عشقتان را میگویم
ولی خب بیایید و کمی‌سیاست هم به خرج بدهید . من یادتان میدهم :
مثلا صبح بخیر و شب بخیر‌هایش را با استیکر بدرقه نکنید ، حتی اگر دستتان بند است . شاید شما متوجه نشوید ، ولی پشتِ آن کلی ذوق نشسته که یکهو کور میشود . یا مثلا وقتی حرف میزنید ، چاشنیِ قربان صدقه ، مبادا فراموشتان شود . مبادا فراموش کنید بگویید پیراهنی که تازه خریده چه به رنگش می‌آید . یا وقتی چشم در چشم هم حرف میزنید ، یادتان نرود یکهو صورتش را بگیرید و تا جایی که راه دارد بِچِلانیدش تا خستگیِ قلبتان دَر رود .
مبادا یادتان برود ...
راستش میدانی من معتقدم آدم به همین دلخوشی‌هایِ کوچک بَند است...

♥️♥️♥️♥️♥️

ಠ╭╮ಠ
بازدید : 165
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 3:40

میدونی بدترین کاری که میتونی در
حق کسی که دوستت داره بکنی چیه؟

اینه که به‌ی جایی برسونیش که دیگه نه بودنت خوشحال و راضیش کنه نه نبودنت!

که اونو دچار یه جور حس خود درگیری کنی!
بندازیش تو‌ی برزخ تموم نشدنی از محالات و احتمالات !

که هی بشینه به بودنت فکر کنه ببینه نه حالش خوب نمیشه
به نبودنت فکر کنه ببینه بازم وضع همونه!

هی دودوتا چهار تا کنه و ،
ببینه میشه پنج تا ...!!!

آدم به اینجا که میرسه‌ی جور
مرگ تدریجی رو تجربه میکنه!

انگار که با هر نفس، با هر اشکی که میریزه،
ی تیکه از وجودش کنده میشه!

اینجا همونجاست که شاعر میگه :
" اندوه بزرگیست
چه باشی
چه نباشی!"


💔💔💔💔

شب خوش تک ستاره وجودم...
بازدید : 249
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 3:40

اگر ما دردهایِ درونِ آدم‌ها را می‌دانستیم و حالشان را می‌فهمیدیم ؛ بیشتر درکشان می‌کردیم و کمتر آزارشان می‌دادیم ، کمتر از دستشان کفری می‌شدیم و کمتر قضاوتشان می‌کردیم .
گاهی آدم‌ها آنقدر خسته و زخمی‌و بریده اند که نمی‌توانند آرامش و تمرکزِ لازم را برای حفظ روابطشان داشته باشند ، حرف‌هایشان ، تیز و برّنده می‌شود و رفتارهایشان آزاردهنده ، اما واقعا قصد و نیتِ بدی ندارند .
آدم‌ها را درک کنیم ! این بزرگترین کمکی ست که از هرکسی برایِ خوب کردنِ حالِ دیگران بر می‌آید .
به گفتار و رفتارهایِ آنیِ شان برچسب نزنیم !
آدم‌های امروز ، همین اند ! دردهایشان را انکار می‌کنند تا قوی به نظر برسند و روی پای خودشان ایستاده باشند .
اما روزی کم می‌آورند و در نهایتِ خستگی ، زیرِ آوارِ دردها و مشکلات و حرف‌هایِ ناگفته شان لِه می‌شوند ... و شما نمی‌دانید که در آن لحظه با یک روحِ خسته و متلاشی طرفید ! و نمی‌دانید چه سخت است لبخند زدن ، در نهایتِ ویرانی ...
به جای جبهه گیری و قضاوت ، درکشان کنید
کمی‌که بگذرد ؛ خودشان فاصله‌ها را کم می‌کنند و دوباره می‌خندند ،
وقتی که زخم‌هایشان را ترمیم کرده اند و درد‌هایشان را خوب ،
وقتی که با مشکلات و نداشته‌هایشان کنار آمده اند ...

شب خوش تک ستاره وجودم...
برچسب ها
بازدید : 266
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 3:40

در زندگى هَر نويسنده‌اى
بايد
يك نفر باشد
تا انگيزه‌اى شود براى نوشتن...
غمگين يا عاشقانه‌اش فرقى ندارد..!
مهم
آن يك نَفر است
كه
"بودنَش الزاميست"


❤️

شب خوش تک ستاره وجودم...
برچسب ها
بازدید : 251
پنجشنبه 7 آبان 1399 زمان : 19:36


هیچ وقت نگفت دوستت دارم
ولی همیشه شالی را سر می‌کند
که میداند به او نمی‌آید اما
من برایش گرفته ام ...

جنگنده های  ایرانی چه راهی پیمودند تا به صادرات برسند؟
بازدید : 264
چهارشنبه 6 آبان 1399 زمان : 11:37

آرامِ جان
شنیدم شبهایت به خوشی سپری میشود
و‌باخیال راحت‌ چشمهایت را می‌بندی به خواب میروی
خب خداروشکر
امایه نگاهی هم به این طرفها بنداز
اگرمیشود کمی‌پرس جو حالم شو
و بدان
که یکی برعکس تو
شبهایش تا خود صبح
از سره دلتنگی شما گریه باران است
یعنی میشود گاهی نزد ما بیایی و آرامش وجودت را قرض بدهی ؟
وماهم شبها خوابی راحت داشته باشیم ..

روستا و هویت روستایی

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی