اولین بارم بود که دلم برای یکی آنجور تالاپ و تولوپ میکرد،
اولین بارم بود که با دیدنش دلم ضعف میرفت و دنبال تکیه گاه میگشتم که مبادا غش کنم،
اولین بارم بود که حتی توی خیابان هم نامش را میشنیدم یک جوری میشدم،
اولین بارم بود...
چه میدانستم نباید حسم را به راحتی بگویم،
چه میدانستم به وقت دیدنش نباید آنطور دست و پایم را گم کنم،
چه میدانستم باید توی دلم قربان صدقه اش بروم و توی ظاهر تظاهر کنم که اصلا هیچ علاقهای این وسط نیست به خصوص از طرف من...
با دیدنش دلم یک جوری میشد و لپهای گل انداخته ام همیشه به خنده اش میانداخت
بی پروا گفته بودم که نامش مقدس ترین نام است و چشمانش،
همه زیباییها را به زانو در میآورد...
من اشتباه نکردم،من تقصیر کار نبودم...
فقط او اولین نفرِ من بود،
گرچه بگویم آخرین نفر بهتر است...
❤️❤️❤️